مقایسه روشهای سنتی مراقبت از کودکان آسیب دیده با روش شبه خانواده
خانواده هسته اصلی جامعه، و فرزندان هسته اصلی خانواده هستند. هنگامی که کودکان در شرایطی قرار میگیرند که خانوادهی آنان توانایی حمایت از حقوق و برطرف کردن نیازشان را ندارد، نهادها و موسسات وارد عمل میشوند و از حقوق کودکان حمایت میکنند. به دلیل این که به این کودکان، در جامعه توجه نمیشود، این موسسات تلاش میکنند تا این کودکان را وارد جامعه کنند و آنها را با جامعه آشتی دهند.
کودکان سرمایههای ملی هستند، نیازها و حقوق آنها باید برای توسعه و حفاظت از منابع انسانی یک جامعه، محقق شود. به طور کلی نیازهای این کودکان اغلب یا مورد توجه قرار نمیگیرند یا کمترین اولویت را دارند. مشکلات فردی و اجتماعی در هر نوعی، جنبههای مختلف زندگی کودکان از جمله در زمینههای حفاظت و رشد را تحت تاثیر قرار میدهد. دادههای دقیقی درمورد تعداد کودکان نیازمند و حاضر در این موسسات وجود ندارد. به عبارت دیگر اعداد و ارقام موجود کمتر از تعداد واقعی آنهاست. نقش حیاتی سازمان داوطلبانه و دولت در حمایت از حقوق کودکان غیرقابل انکار است. با این وجود نبود خانواده و زندگی درون این سازمانها تاثیراتی بر سلامت و روان کودکان میگذارد.
تعریف نهادهای مراقبت از کودک:
به طور کلی اصطلاح “موسسه مراقبت از کودک” به معنی خانه کودکان، خانه ویژه مراقبت، خانه امن، مراکز تخصصی پرورش و رشد کودک ، شناخته میشود. این موسسات از کودکان و نوجوانان با شرایط ویژه، مراقبت میکنند.
برای مثال میتوان از بهزیستیها و مراکز شبه خانواده را نام برد. بودجه این نهادها از طرف دولت و کمکهای مردمی تامین میشود. چندسالی است که رویکرد مراقبت از کودکان از الگوی نهادی و بهزیستی به الگوی جامعه و خانواده محور یا همان «شبه خانواده» تغییر کرده است. این تغییر از مشکلات واقعگریانهای ناشی شده که سیستم درباره کاستیهای رویکرد روشهای سنتی در مراقبت از کودکان، و مزایای رویکرد روشهای خانواده محور و شبه خانواده آموخته است.
روشهای سنتی با چه چالشهایی مواجه هستند؟
تجربیات و تحقیقات به وضوح نشان داده است که روشهای سنتی مراقبت از کودکان ، با چالشها و مشکلاتی مواجه است مانند:
*در روش سنتی وابستگی ارتقا پیدا میکنند و توانایی و اعتماد به نفس کودک تضعیف میشود.
* روش سنتی مانع از روند مناسب اجتماعی شدن کودک میشود و در بسیاری از مواقع او را تبدیل به فردی منزوی میکند.
*عشق و حمایتی که کودک باید از خانواده و جامعه خود داشته باشد در این روش نادیده گرفته میشود.
* روش سنتی منجر به بحران هویت میشود چرا که پیوند کودک، با خانواده و جامعه قطع میشود و او قادر به دریافت نقش درستی از خودش نیست.
* در روشهای سنتی دلایل اصلی آسیب پذیری کودک شناخته نمیشود و حضور روانشناس و تربیت روانی کودک در این روش کمتر است.
* روش سنتی، مسئولیت خانواده و جامعه را در مراقبت از کودکان آسیب دیده، کمرنگ میکند و نقش حمایت دولتی و سازمانی را افزایش میدهد.
* در روش سنتی بودجه محدود و تعداد زیاد کودک در یک مرکز موجب شده، تا مسئولان نتوانند تا جایی که ممکن است به کودکان بی بضاعت رسیدگی کنند.
* در روش سنتی ، تفاوت فردی کودک در نظر گرفته نمیشود؛ چراکه کودکان به عنوان یک جمع واحد مراقبت میشوند و فردیت خود را از دست میدهند.
تفاوت ساختار میان روش سنتی مراقبت و «شبه خانواده»
روشهای سنتی: یشتر موسسات سنتی، نیازهای اساسی کودکان از جمله غذا، سرپناه، آموزش و مراقبتهای پزشکی را برآورده میکنند. مطالعات نشان میدهد که جهت اغلب کمکها و مراقبتها در روش سنتی، در تأمین نیازهای اساسی کودک است؛ نیازهایی که خانوادههای بیولوژیکی قادر به انجام آن نیستند.
نتایج تحقیقات و مطالعات نشان داده است که مراقبت به روش سنتی بیشتر به نیازهای اساسی و «مادی» کودکان پاسخ میدهد و کمتر به نیازهای «ویژه و خاص» هر کودک میپردازد. علاوه براین موارد تحقیقات نشان داده است که علیرغم نظارتها، موسسهای که به روش سنتی عمل میکند، کمتر به رشد کامل و همه جانبه کودک میپردازد. انبوهی از تحقیقات و بسیاری از حوادث گزارش شده، بیانگر این واقعیت است که نقضهایی در موسسات سنتی، در سراسر جهان اتفاق میافتد.
روش شبه خانواده: روش مراکز شبه خانواده، یک روش طبیعی تربیت کودکان است که منجر به رشد سالم آنان میشود. با توجه به این که ارتباط محکمی بین محرومیت دوران کودکی و رفتار مجرمانه بزرگسالان مشاهده شده است؛ توجه و حساسیت به محیط رشد کودکان و نوجوانا بسیار حائز اهمیت است.
در حقیقت کودکی که در یک محیط سالم همراه با والدین و یا افرادی شبیه به خانواده که از او مراقبت میکنند، زندگی میکند؛ در بزرگسالی کمتر درگیر جرم و جنایت میشود. به عبارت دیگر حمایت خانواده و سبک زندگی باکیفیت در موسسههای مراقبت از کودکان آسیب دیده، نقش قابل توجهی در تغییر مثبت برای نسلهای بعدی این کودکان دارد.
باتوجه به اهمیت و تاثیر خانواده و با توجه به گروهبندیها و تعداد کودکان در مراکز «شبه خانواده»، نتایجی تا به امروز حاصل شده که میتوان به صراحت گفت، مراکز شبه خانواده به میزان قابل توجهی موثرتر و بهتر از نهادهای مراقبت از کودکان به روش سنتی عمل کرده است.
اگر از طرف جامعه به کودکانی که خانوادههایشان از نظر اقتصادی شرایط نامناسبی دارند، از نظر روانی دچار مشکل هستند، از مواد مخدر استفاده میکنند و یا درگیری خشونتهای خانوادگی هستند، توجه شود؛ تمامی چالشها و مشکلات این خانوادهها حل میشود. این کاری است که در مراکز شبه خانواده انجام میشود.
در این مراکز الویت بر حل مشکلات والدین و کودکان است که بتوانند در کنار هم به راحتی زندگی کنند، تا در نتیجه با مشارکت عموم مردم از طریق مراکز شبه خانواده، بتوان به شکلگیری جامعه ای سالم کمک کرد.
برتری مراکز شبه خانواده در مقایسه با روشهای سنتی:
⦁ مانند سایر خانوادههای عادی، کودکانی که در مراکز شبه خانواده زندگی میکنند، مراقبت، عشق و حمایت فردیای که نیاز دارند را بدست میآورند.
⦁ مانند سایر خانوادهها، مراکز شبه خانواده به کودکان احساس ثبات و تعلق میبخشند. در این مراکز یک روال خاص وجود دارد، مانند اختصاص دادن وقت برای انجام کارهای روزانه که در یک خانواده معمولی نیز انجام میشود؛ مانند غذا خوردن، یادگیری یا بازی و… همهی اینها برای ایجاد احساس ثبات و تعلق به کودکان ضروری است.
⦁ همهی کودکان با یکدیگر متفاوت هستند، در مراکز شبه خانواده به علایق شخصی و احساسات آنها گوش داده میشود و “پدر- مربی” و “مادر- مربی” تمام تلاش خود را برای حمایت از آنها انجام میدهند.
⦁ محیطی رشد برای کودکانی که در مراکز شبه خانواده زندگی میکنند، فراهم است و اکثر کودکان و نوجوانانی که به این مراکز میآیند، در بسیاری از سطوح پیشرفت میکنند، نتایج بهتری را در مدرسه بدست میآورند و اعتماد بنفس و مهارت آنها نیز افزایش پیدا میکند.
⦁ در این مراکز یک خانوادهی حامی وجود دارد که، احساس مسئولیت و ارزش شخصی را در کودکان ایجاد میکند و آنها را برای زندگی مستقل آماده میکند. هنگامی که کودکان به تدریج با مسئولیتهای بیشتری آشنا میشوند، اعتماد به نفس آنها نیز افزایش مییابد. این افزایش اعتماد به نفس باعث افزایش کنجکاوی و جاهطلبی آنها میشود. مسئولیتپذیری برای کودک یک نقطه عطف مهم در زندگی است، چراکه بعد از اتمام 18 سالگی باید بتواند به تنهایی کار کند و فردی مستقل باشد.
⦁ مراکز شبه خانواده نه تنها امکانات بهتری را برای بچهها فراهم میکنند بلکه روشهایی را اعمال میکنند که در آن مراقبت و عشق بیشتری وجود دارد. در روشهایی سنتی علاوه بر عدم تمرکز بر عواطف فردی کودک امکانات با سطح استاندارد پایینتری نیز به چشم میخورد.
⦁ در مراکز شبه خانواده افرادی با دانش، تربیتی، پزشکی، روانپزشکی، مشاوره و… حضور دارند که برای کودکان نقش همیار را ایفا میکند. دیگر کارمندان نیز نقشهایی چون خاله، عمو، پدر – مربی یا مادر – مربی دارند که کودکان با آنها احساس نزدیکی زیادی میکنند، اما در روش سنتی ما نقشهای مربی و پرستار داریم و این احساس نزدیکی بسیار کمتر است.